رحـيـم کـاکـايـی:ـ
نـظـامالـديـن عـلـيـشـيـر نـوايـی
هـومانيست و پیگذار راستين شعر ترکی جغتايی
اگر خراب بود خانه جهان چه عجب
که ديـد خـانه که آبـاد ماند بر سر آب (فانی _ نوايی)ـ
دورانی که بشريت فرزند برومند، شاعر و انديشمند بزرگ خود نوايی را پروراند، خود دارای ويژگیهای خاص بود. دورانی پرتضاريس که سيمای آن دراحداث معماریهای شگفتانگيز، کاخهای با شکوه و به همراه آن بيغولههای پراکنده در سطح کشور؛ شکوفايی و درخشش فرهنگ و تقريبا بیسوادی کامل يک نسل؛ فراز و نشيبها و افت دو باره اقتصاد و فرهنگ؛ خودسری و بيدادگری «جهان قلدران و زورمداران» و بیحقوقی گسترده تودههای مردم و سرانجام، گسترش و تضعيف مناسبات تجاری، سياسی و فرهنگی در بسياری کشورهای جهان بازتاب میيافت.ـ
سيمای اين ساليان وحشت بازتابی بود از حقيقت تنوع، بغرنجی و گاه تناقض جهان. اين آن تفاوتی بود که اين دوران خود را در آن متمايز میساخت.ـ
همه اين پرسمانهای اجتماعی، فرهنگی و مضاف بر آن بغرنجی و دشواری راه بر شيوه تفکر، خصلت آفرينندگی و راه زندگی عليشير نوايی نه تنها تاثير خود را میگذاشت، بلکه آن را تعيين میکرد. هرچند به چکامههای شاعر نامی نوايی، مردم ارج بسيار مینهادند، اما حاکمان وقت با او در افتاده بودند.ـ
از يک سو خدمت و جايگاه والا در دربار فئودالی که توسط فئودالهای مرتجع و اشراف مذهبسالار احاطه شده در پيش بود و از سوی ديگر عملی ساختن آرزوهای بزرگ، اهداف شرافتمند و جستجوی حقايق بزرگ. دراين ميدان شکستها و پيروزیها، ناآشنايی با راز راستين شکستهای خود و در پيوند با آن درام جان آزار معنويی که همه زندگی فرزند نابغه زمانه را تعقيب میکرد، در کار و پيکار بودند.ـ
پس از مرگ تيمور در سال 1405، امپراطوری عظيم فئودالی و مستبد او فروريخت و جنگهای داخلی خونينی آغاز و ادامه يافت. در اين دوران ارتجاع بيدادگری میکرد و به کشتار دگرانديشان آغازيده بود. تجلی خاص و تراژيک اين کشتار، قتل دانشمند بزرگ اولوغبيک و پيگرد بیرحمانه هواداران او و انهدام رصدخانه نجومی مشهور اولوغ بيگ در سمرقند، که افتخار بشريت بود، است.ـ
زمانيکه عليشير نوايی در هرات در سال 1441 زاده شد و به تحصيل در مدرسه میپرداخت، اين تراژدی همچنان در خاطرات مردم تازه بود. هرچند عليشير از خانوداه نامی نزديک به محافل دربار تيموريان بود، سهم او چيزی جز زندگی بسيار ناآرام و دشوار نبود. ـ
در اثر آشوبها و تحولات سريع در حيات سياسی خانوداه نوايی که منجر به ترک هرات میشود، تحولاتی نو رخ میدهد. نوايی پس از بازگشت دو باره پس از چندين سال به هرات، به خدمت حاکم وقت ابواقاسم بابور در میآيد و پس از چند سالی دوباره به مشهد کوچ و از آنجا بار ديگر به هرات شهر نگين دنيا و از آنجا هم پس از مدتی به سمرقند که درآن زمان يکی از کانونهای نامی فرهنگ خاورزمين بود رهسپار میشود.ـ
نوايی علیرغم خشونت عصر خود و دشواریهای زندگی شخصی، توانست آثار توانمند و ماندگاری که دارای اهميت عموم بشری است، بوجود آورد. دراين آثار وی ستمکاران و تاراجگران مردم را به تازيانه انتقاد میگيرد، شر اجتماعی را افشاء، نيکی وعدالت را میستايد. ـ
همه اينها نفرت از نوايی را از سوی فئودالها، روحانینمايان و اشراف دارای روحيات تجزيه طلبانه و مرتجع تشديد میکند. زمانه به فرمان تاريخ بسيارها کرده بود، اما نوايی شاعری نبود که به چرخش محيط بچرخد .از اين رو در سال 1476، نوايی ازمقام وزارت سلب مسئوليت کرده و زندگی خود را تماما وقف آثار خلاق میکند. او اشعار بسيار عالی و ناميرايی را در سالهای 1485 - 1483 که سرشار از انديشههای بسيار پيشرفته برای دوران خود بود، بوجود میآورد.ـ
مبارزه نمايندگان ارتجاع فئودالی و اشراف عليه نوايی بسيار شدت میگيرد و در سال 1487 او را روانه استر آباد میکند. اما مبارزه - مبارزه است. نميتوان و نبايد روحيه خود را از دست داد، نميتوان و نبايد تسليم شد. در اينجا هم نوايی که دور از زادگاه خود است، باز به ايجاد آثار خلاق میکوشد. او آنچه را که در بايست خود بود، میخواست به سامان برساند. نوايی خواستار نظام راستين انسانی با مردمی نو بود.ـ
نوايی بارها به حسين بايقرا، دوست دوران جوانی خود با تقاضای بازگشت او به هرات روی میآورد. اين تقاضا بی نتيجه میماند. اما سرانجام درسال 1488 حسين بايقرا میپذيرد که نوايی به هرات بازگردد. ولی نمايندگان ارتجاع فئودالی برای رويارو قراردادن عليشير نوايی با حسين بايقرا اقدامات بعدی را بعمل میآورند. سلطان بايقرا زير بار اين اقدامات میرود و نوايی را از دربار بيرون میکند. نوايی، اين هومانيست بزرگ و شاعر کبير در سوم ژانويه 1501 برای هميشه چشم برجهان میبندد.ـ
از ديرباز بود که درخاورنزديک و ميانه شعر و نظم با پويهای شتابانگيز در حال گسترش بود و جريانهای متنوع و کثرت ژانرها بوجود میآمدند. آثار و خلاقيت هر يک از انديشندگان کبير اين شعر و نظم مانند، رودکی، فردوسی، نظامی، عطار، سعدی، حافظ و جامی، برگ زرينی را در تاريخ ادبيات منطقه میگشود.ـ
در شکلگيری و تکامل استعداد خودويژه عليشير نوايی، اين ميراث شعر و منظوم اسلاف برجسته او بود که به ياری وی میشتابيد. عليشير نوايی آشنايی کافی به ادبيات عرب و هند داشت. ـ
از سوی ديگر سرچشمه و منبع خلاقيت نوايی، روايتهای ميتولوژيکی و اساطيری، آثار شفاهی مردم ازبک و ديگر خلقهای خاور بود که او آنها را بگونهای گسترده و خودويژه بکار برده است. اين همان پيوند ادبيات با خلاقيت ملی و منظوم بود. يعنی ضرورت بازگشت ادبيات به زندگی واقعی و زبان زنده مردم، که در آن عناصر آرمانهای اجتماعی، آگاهی ملی و تصور از مکان آرزو متجلی است.ـ
نوايی برآن بود که وظيفه اصلی ادبيات، تثبيت زيبايی و مبارزه عليه شر اجتماعی است. واژهگان هنری ضمن دفاع از برتریهای معنويی مردم ساده، همانگاه بايد ستمگران را افشاء میکرد. نوايی در آثار خود به اصول رئاليسم، رمانتيسم شاعرانه و خوشبينانه باور داشت. ـ
چهرههايی مانند فرهاد، اسکندر و ديگران نشانه آرمانهای والا، نيروی معنوی پرتوان و قابليت خلاق انسان بودند. رمانتيسمی که بعدها در نيمه نخست قرن نوزدهم نه تنها در روسيه بلکه در اروپا در پيوند تنگاتنگی برای آزادی اجتماعی و ملی نقش بزرگی بازی کرد.ـ
در دوران نوايی مبارزه در راه زبان ازبکی خصلت اجتماعی فوقالعاده شديدی را بخود میگيرد. شاعر درمیيافت که زبان يکی از مهمترين ابزار تکامل فرهنگ و شناساندن مردم به جهان و دانش است. ـ
هومانيست بزرگ ما برآن بود که مناسبات حقارتآميز اجتماعی نه تنها به زبان، بلکه به ملت نيز اهانت میکند. بايد امکانات عظيم زبان مادری را کشف، تکامل و غنی ساخت. شاعر براين وظيفه دشوار فايق میآيد و ضمن نگاهداشت احترام عميق و صادقانه به زبانهای ديگر خلقها، آثار بزرگ خود را بوجود میآورد.ـ
نوايی بمثابه شاعر و دانشمند بر تجارب عظيم و بسيار غنی اندوخته شده توسط دانشمندان برجسته شرق دوران آنتيک و آسيای ميانه در زمينه ستارهشناسی، رياضی، شيمی، فلسفه و امثال آن تکيه میکند. دراين باره علاقمندی او به کار ابوعلی سينا، فارابی، اولوغبيک و ديگران و کثرت نظارت شخصی او بر علوم طبيعی، فلسفی و اجتماعی گواهی میدهد. نوايی دريافت که علم در حکم آزادی معنويی انسان و مردم است.ـ
نوايی در آثار خود خلاقانه پا در جای اسلاف خود میگذارد و موضوعات سنتی و سيمای قهرمانان را تکامل بخشيده و با درونمايهی نوينی آنها را بيرون میدهد. راه خلاق عليشير نوايی دشوارگذر بود. اما او در شرايط سخت زنده بود و در بودِ خود کاونده حقيقت و جويای عدالت.ـ
شاعر بمثابه فرزند زمانه خود نتوانست به دلايل بنيادين شکست آرزوهای خود و در عدالتی که عميقا برآن باور داشت، پیببرد. علاوه برآن نوايی چنان مسائل و وظايفی را پيشرو میگذاشت که به آنها نه آن دوران بطور کلی، نه مردم و نه علم آن دوران بويژه، نمی توانست پاسخ بدهد. نبوغ نوايی هم به اين امر ناتوان بود.ـ
زيرا حقيقت و رهيافت اين پرسمانها هنوز ديرياب بود و رستاخيزی را در تاريخ میبايست تا کاوشی درآينده کند.ـ
برای نمونه نوايی میخواست اسرار دورترين ستارهها و بيکرانی کاينات را بداند و هم بشناسد، او میخواست ماهيت درونی زندگی برروی زمين را دريابد و علل واقعی آنرا مشخص کند. او میخواست بداند چرا نيکی پايمال شده، اما شر پيروزمند است. يا آروزی جامعهای را داشت که در آن عدالت حاکم باشد. او از خود میپرسيد، کجاست هنجاری و حاکميت عدالت.ـ
جهان بی عدالت و جهان ستمگران برای اين هومانيست بزرگ دردآور بود. نوايی در اشعار قهرمانانه خود مبارزه فعالی را عليه کسانی که تخم دشمنی ميان خلقها میکاشتند، میکرد. او میخواست حتی از راه دربار نيز در خدمت رفاه مردم باشد. ـ
در کتاب تاريخ ادبيات ايران ذ. صفا آمده که عليشير نوايی هنگاميکه در خراسان سمتی داشت، به هنرمندان و آبادی و عمران شهر کمک میکرده است. منجمله به «ايوان جنوبی صحن آستان رضوی، نهرآب بالا خيابان در مشهد،رباط سنگ بست، رباط ديزآباد، بند آجری قريه تروق در نزديکی توس، مقبره قاسم الانوار در قريه لنگر، نزديک تربت جام و قسمتی از مزار عطار نيشابوری يعنی سنگ مزار آن شاعر که موجود است» مساعدت فراوان میکند.ـ
نوايی شاعر، انديشمند، عالم تاريخ و زبانشناس، طبيعتشناس، تئوريسين ادبيات، موسيقی، دولت و حقوق و شخصيت سياسی بود. وی در اواخر عمر خود در سال 1499 بزرگترين شعر فلسفی خود را به نام «لسان الطير» که هفت هزار بيت را دربرمیگرفت، مینويسد. ـ
در اين اثر که پاسخی به «منطق الطير» اثر شاعر مشهور عطار است، نوايی با خطوط و جهات فلسفه صوفيانه اثر عطار مخالفت میکند. نوايی پرستنده انسان است و معتقد است که انسان پرارزشترين موجودی است که از طبيعت خود جدانشدنی است. ـ
نوايی چندين ماه تا مرگ خود، رساله فلسفی، اجتماعی و سياسی به نام “محبوب القلوب” مینويسد که درآن تاثير “گلستان” سعدی و “بهارستان” جامی حس میشود.ـ
جهان بی عدالت و جهان ستمگران برای اين هومانيست بزرگ دردآور بود. نوايی در اشعار قهرمانانه خود مبارزه فعالی را عليه کسانی که تخم دشمنی ميان خلقها میکاشتند، میکرد. او میخواست حتی از راه دربار نيز در خدمت رفاه مردم باشد. ـ
در کتاب تاريخ ادبيات ايران ذ. صفا آمده که عليشير نوايی هنگاميکه در خراسان سمتی داشت، به هنرمندان و آبادی و عمران شهر کمک میکرده است. منجمله به «ايوان جنوبی صحن آستان رضوی، نهرآب بالا خيابان در مشهد،رباط سنگ بست، رباط ديزآباد، بند آجری قريه تروق در نزديکی توس، مقبره قاسم الانوار در قريه لنگر، نزديک تربت جام و قسمتی از مزار عطار نيشابوری يعنی سنگ مزار آن شاعر که موجود است» مساعدت فراوان میکند.ـ
نوايی شاعر، انديشمند، عالم تاريخ و زبانشناس، طبيعتشناس، تئوريسين ادبيات، موسيقی، دولت و حقوق و شخصيت سياسی بود. وی در اواخر عمر خود در سال 1499 بزرگترين شعر فلسفی خود را به نام «لسان الطير» که هفت هزار بيت را دربرمیگرفت، مینويسد. ـ
در اين اثر که پاسخی به «منطق الطير» اثر شاعر مشهور عطار است، نوايی با خطوط و جهات فلسفه صوفيانه اثر عطار مخالفت میکند. نوايی پرستنده انسان است و معتقد است که انسان پرارزشترين موجودی است که از طبيعت خود جدانشدنی است. ـ
نوايی چندين ماه تا مرگ خود، رساله فلسفی، اجتماعی و سياسی به نام “محبوب القلوب” مینويسد که درآن تاثير “گلستان” سعدی و “بهارستان” جامی حس میشود.ـ
آخرين اثر نوايی، «مجادله دو زبان» است که اندکی پيش از مرگاش نوشته شد. در اين اثر نوايی بمانند عالم و زبانشناس برجسته و تئوريسين ادبيات تجربه مبارزات چندين ساله خود را در راه زبان مادری تعميم داده، غنا، ظرافت و زيبايی آن را نشان میدهد. ـ
اثر بزرگ و پرزحمت ديگر نوايی «گنجينه افکار» است که به نوبه خود مجموعه بزرگ منظوم است و يکی از آثار برجسته ادبيات جهان بوده و میتوان آن را بمثابه فرهنگ نامه توصيفی آن دوران به حساب آورد. مجموعه ديگر نوايی، اشعار غزلی به نام «ديوان فانی» است. اين اشعار به زبان فارسی آفريده شد و به نام مستعار «فانی» منتشر گرديد. ـ
اما «گنجينه افکار» که به زبان کهن ازبکی نوشته شد با نام «نوايی» بود. نوايی برای آثار فارسی زبان خود نام «فانی» را برگزيده بود. وی را شاعر و نويسندهای دو زبانه (ترکی و فارسی) میدانند. اشعار نوايی در زبان فارسی به دوازده هزار بيت ميرسد. وی به سه زبان ازبکی، فارسی وعربی تسلط کامل داشت. از آثار ديگر نوايی میتوان به «سد سکندری» و «چهار ديوان» و «محاکمات اللغتين» اشاره کرد. ـ
از اشعار او به زبان کهن ازبکی يا ترکی جغتايی میتوان از «خمسه»، «ليلی مجنون» ،«فرهاد و شيرين»، «سبعه سياره» نام برد.ـ
نوايی ارادتی خاص به شاعر و عارف نامی عبدالرحمن جامی داشت. وی در مرگ جامی به سال 1492 ميلادی (898 هجری) مرثيهای را در قالب ترکيب بند میسرايد که آغاز اين ترکيب بند چنين است:ـ
اثر بزرگ و پرزحمت ديگر نوايی «گنجينه افکار» است که به نوبه خود مجموعه بزرگ منظوم است و يکی از آثار برجسته ادبيات جهان بوده و میتوان آن را بمثابه فرهنگ نامه توصيفی آن دوران به حساب آورد. مجموعه ديگر نوايی، اشعار غزلی به نام «ديوان فانی» است. اين اشعار به زبان فارسی آفريده شد و به نام مستعار «فانی» منتشر گرديد. ـ
اما «گنجينه افکار» که به زبان کهن ازبکی نوشته شد با نام «نوايی» بود. نوايی برای آثار فارسی زبان خود نام «فانی» را برگزيده بود. وی را شاعر و نويسندهای دو زبانه (ترکی و فارسی) میدانند. اشعار نوايی در زبان فارسی به دوازده هزار بيت ميرسد. وی به سه زبان ازبکی، فارسی وعربی تسلط کامل داشت. از آثار ديگر نوايی میتوان به «سد سکندری» و «چهار ديوان» و «محاکمات اللغتين» اشاره کرد. ـ
از اشعار او به زبان کهن ازبکی يا ترکی جغتايی میتوان از «خمسه»، «ليلی مجنون» ،«فرهاد و شيرين»، «سبعه سياره» نام برد.ـ
نوايی ارادتی خاص به شاعر و عارف نامی عبدالرحمن جامی داشت. وی در مرگ جامی به سال 1492 ميلادی (898 هجری) مرثيهای را در قالب ترکيب بند میسرايد که آغاز اين ترکيب بند چنين است:ـ
هر دم از انجمن چرخ جفايی دگرست
هر يک از انجم او داغ بلايی دگرست
سرشت راستين مردمی، گوهر عموم بشری و بينالمللی آثار نوايی و مهارت داهيانه هنری او تاثيرات عظيمی در طول چندين سده بر تکامل فرهنگ پيشرو نه تنها ازبکی، بلکه بر تکامل ادبيات آسيای مرکزی گذاشت.ـ
فرهنگ و هنر تجسمی تاثير نيرومندی بر تکامل فرهنگ معنويی جامعه دارد. آنها بر عواطف و احساسات بشری موثرند و در تعيين و شناسايی اخلاق و اتيک هم در مناسبات متقابل شخصی انسانها و هم در مناسبات متقابل اجتماعی تاثيرگذار. پروسههای اين تاثيرپذيری در تکامل فرهنگ بشری توسط تاريخ بررسی ميشوند. ـ
آثار نوايی نيز در برابر آزمون سخت سدهها ايستادگی کرد و تاثير خود را گذاشت و بصورت وراثت اجتماعی به دوران کنونی و نسل کنونی رسيد. ـ
نوايی افشاگر استبداد قرون وسطی بود. پويايی، زايايی و بالندگی انديشه و ستيزش با کهنهانديشی فرايافتی بس مهم در انديشه نوايی است. او خواهنده آيندهای روشن، زمانهای نو با مردمی نو بود.ـ
نمونه غزلی از نوايي (1):ـ
شکفت چون گل رخسار ساقی از می ناب .... بـنــای زهــد مـن از سيـل بــاده گشـت خـراب
مـرا کـه نـقـد دل و ديـن برفت در سر می .... ز نام و ننگ در اين کهنه دير خود چه حساب
بـنــوش بـاده و ديــوانــه بــاش در عــالــم ..... کـه بـهـــر عـالــم ديـوانـگـيـسـت بــزم شــراب
چـو امن خواهی از ايـن کارگاه پـرآشـوب ..... مـيـا ز مـيـکـده بـيـرون و باش مست و خراب
اگـر خـراب بـود خـانـه جهـان چه عـجـب ..... کـه ديـــد خـانــه کــه آبــاد کــانــد بــر سـر آب
اگـر فـنـا شـدنـت مـيـل هست چـون فـانـی ..... بـرويـت آنـچـه دهــد از سـپـهـــر روی مـتـاب
******
اـ تاريخ ادبيات در ايران. ذ .صفا. ص 385
1 comment:
Я ценю , потому что я нашел именно то, что я искал . Вы закончили мои 4 дня охоты ! Да благословит вас Господь человеку. Имейте большой день. Пока пожеланиями!
Post a Comment