رحـيـم کـاکـايـی
الگوی سازنده الگوی است که راه به جست و جوی موفقيت، متناسب با هدفهای انقلابی و اجتماعی و تکامل افراد ميبرد. اما پلميکها و ديالوگهای مخرب وغيرسازنده نه قادر به ايجاد راستين راه حل هستند و نه توان آنرا دارند که همبستگی را پايهريزی کنند، و دانسته يا ندانسته به دشمنان ملت خدمت کرده و به توهم و تبليغ عليه يکديگر دامن میزند.ـ
شکی نيست که نگرش ما به آزادی مطلق در بحث و ديالوگ يا بطور کلی دمکراسی در بحث در شکل ايدهآليستی آن نبايد باشد. زيرا آزادی مطلق و بیمرز منطقا به نفی همين آزادی برای همه در بحث میانجامد. يعنی اگر من هر چه دلم خواست خواهم گفت و خواهم نوشت و تو نيز هرآنچه دلت خواست بنويس. نوعی به ناهنجاری در شناخت و آنارشی مبتلا شدن. برای همين برای رسيدن به اهداف و آماج خود در بحث نيازی به ابزارهای ضد اصولی، ضد حقيقت و مشکوک نيست. ـ
آيا براستی اين سماجتی که برای گرفتار آمدن به بحث، دستهبندی، افترازنی، سياستبازی و حسابگری که ثمراتی بکلی منفی دارد، در چيست و از کجا منشاء میگيرد؟ نه اين سماجتها و نه آن بحثهای روشنفکری هيچ کدام نان وآبی برای ملت بويژه ملت ترکمن در شرايط کنونی نيست. مردم از چيز ديگری رنج و مصيبت میبينند و به نظر ميرسد بحثهای اينچنانی برای التيام دردهای آنان نيست. ـ
اين گونه بحثها و پلميکهای سياسی تنها محصول چند روشنفکر ترکمن خارجنشين ميتواند بنظر آيد که جايشان در اروپا گرم و نرم است. ـ
نميتوان نقش يک روشنفکر پيشتاز را ايفا کرد آنگاه به شيوههايی از گفتگو و ديالوگ روی آورد که مبتنی بر فردگرايی، اهداف شخصی، سياستبازی، پيشوامنشی استوار باشد. روشنفکر که خود يک عنصر ذهنی است، بمثابه يک نيروی سياسی دارای مسئوليت تاريخی است و وظيفه سنگينی را بر دوش دارد. بحث و ديالوگ سياسی در راه مبارزه سياسی هم از اهميت ايدئولوژيک و هم نقش معرفتی و شناختی را دربردارد و خود همواره نشان نقش طبقاتی ذهن است. ـ
گرفتار آمدن به پوپوليسم چيزی جز دچار شدن به گونهای از اشکال غوغا سالارانه مبارزه نيست که پیآمد آن اغتشاشات فکری، افتادن از راه بحث اصلی و مبارزه ميان نيروها است. به مفهومی ديگر جانشين کردن اصول تامين منافع ذهنی و ياران و رفيقان خود، غلبه بر رقيب و امتيازات ديگر، فردگرايی، سود رساندن به خواستههای ذهنی، يعنی پراگماتيک بودن آن برای شخص، تفرقه افکنی، افترازنی و ولونتاريسم است. ـ
برای ارزيابی بحثها و ديالوگها و يا جنبههای پلميک آن بايد جوهر مشخص و علمی مفاهيم روشن باشد تا تحليل دقيقی از پروسههای گذشته و حال مستدل شود. آنگاه نتايج بدست آمده از اين پلميکها بايد برای يافتن راههايی برای اتحاد و هماهنگ کردن فعاليتها عليه مخالفين اتحاد، نيروهای تفرقهافکن و شناخت درست از مکانيسم مقوله "منافع اجتماعی- طبقاتی" ياری رساند. ـ
تکامل جامعه لزوما محصول فعاليتهای انسانها، طبقات و سازمانهای اجتماعی – سياسی است که نشانگر قدرت آگاهی و آفرينشگری اين نيروهای اجتماعی است. الگوی سازنده ديالوگ دارای جاميت نگرش بر مسائل پيچيده، بری از انزوای سکتاريستی، مبتنی بر تجربه تاريخی متنوع است و نه التقاطی است و نه برای استحاله تئوری. ـ
درک غلط از مسائل، زيادهگويی و خيالبافی در درک دگماتيک مسائل، شناخت از مسائل و يافتن راه حل مشترک را دشوار میکند و به روند شناخت واقعيات آسيب میرساند. اصوليت، اعتبار و درستی روندهای شناخت سياسی يا بطور کل شناخت هيچگاه به يکباره بدست نمیآيد. ـ
تظاهر به "خلاقيت"، "نوآوری" در سياست يا در ديد سياسی، ميتواند ضربات جبرانناپذيری به همان اصول زده و منجر به انحراف از همان اصول بنيادين شود، گر چه دارای حسن نيت باشد و هدفهای انقلابی را هم دنبال کرده باشد. ـ
گويا به نظر ميرسد، درسهايی که برخی روشنفکران ترکمن خارجنشين از تجربيات مبارزاتی گذشته اندوختهاند، تنها در نفی و خصومت با گذشته مبارزاتی است نه چيز ديگر و در به اصطلاح نوشتهها و "پژوهش"های خود که گاهی از محتوای نازلی برخوردار است، اصطلاحاتی برای روندها و پديدههای اجتماعی قايل ميشوند که منطقا از هر گونه مفهوم اساسی جامعه شناختی تهی است و هيچگونه مضمون ويژه و نوين در آن مشاهده نميشود. بلکه دارای خصلت چپروانه است که ميخواهد مسائلی را به جنبش و جامعه تحميل کند که از امکانات جنبش در مرحله کنونی مبارزه بسيار بيشتر است و ناديده گرفتن اين امکانات يا مراحل عينا ضرور رشد سياسی خود نه انقلابی ميتواند باشد بلکه ميتواند به ضرر خود تبديل شود. ـ
ما شاهد مقالات بسياری در سايتهای ترکمنی بوده و هستيم که در باره ضرورت اتحاد نيروهای ترکمن نگاشته شدهاند. آيا تاکنون اين اتحاد که ضرورت آن نيز مبرم است، انجام گرفته است؟ پاسخ بدون ترديد منفی است. نخست اينکه همواره برای بوجود نيامدن اتحاد مذکور، عمده زير پای غيرعمده قربانی شده است و دوم آنکه چه نوع وحدت و کدام راه وحدت بايد انتخاب گردد، ضرورت آن آشکار نميشود. اين ضرورت با گرفتار آمدن گروهها تنها در بحث، گروهگرايی و ديالوگ صرفا برای ديالوگ، نه برای جستن راه حل عقلانی، به بنبست کشيده میشود.ـ
جريان اجتماعی هنگامی ميتواند به آماجهای خود دست يابد که به انديشه واحدی برسد. انديشه و عملی که از واقعيت و تفکر علمی نشات گرفته باشد، نه از جمود و هرج و مرج . بايد دانست به کجا رفت و از چه راهی رفت. کسی که ميخواهد پيروز شود، بايد به سختیها هم تن دردهد. با حسن نيت هم نميتوان بدون داشتن طرح درست و روش درست، هماهنگی و پشتکار درست، بدون درک قانونمندیهای حرکت تاريخ به نتيجه رسيد.ـ
No comments:
Post a Comment