Makala, hat we bellik ýollajaklaryň dykgatyna:

* Türkmen edebiýaty, taryhy we medeniýeti ugurdan bu (site) saýta ýazylýan makalalaryň, hatlaryň we bellikleriň dogry ýa nädogrydygyna ýazan adamlaryň özleri jogapkärdirler.
* * Iberilen maklalar, hatlar we bellikler diňe orfografik we grammatik ýalňyşlary bolsa düzediljekdir.
* * * e-mail salgymyz: turkmen.ca@gmail.com
Hormatly ýaşulylardan we ýaşlardan (şu site/saýtyň üsti bilen) öz tejribelerini we döredijiklerini hemmelere elýeter etmeklerini haýyş edýäris.
حـرمـتـلـی یاش‏اولی‏لاردان و یـاشـلاردان (شـو سـایت‏ینگ اؤستـی بیـلن) اؤز تجـریبه‏لـرینی و دؤره‏دیجیلیکـلرینی هـمـّه‏لره ال‏یتـر اتمکـلرینی خـواهـش ادیاریس.ـ
Iň täze habarlar – sahypanyň soňunda ‏ ایـنـگ تـازه خـبــرلـر - صـفـحـه نـیـنـگ ســونـگــونــدا

29 September, 2007

Gurbannazar Ezizow

30-njy sentýabrda Türkmenistanyň Lenin komsomoly baýragynyň laureaty, Türkmeniň gowy şahyrlarynyň biri Gurbannazar Ezizowyň aradan çykanyna 32 ýyl bolýar. Şol ýatlama gün mynasybetli şahyryň birnäçe goşgularyny ýerleşdirmegi makul bildik.

Serpaý

Söýüň meni – ýürek söýgi küýseýär,
Şeýle bir küýseýär – ýok çaky-çeni,
Ýekeje adama ýeterlik söýgi
Bilen
Bir pursatly söýüň siz meni.

Maňa kän zat,
Uly bir zat gerek däl,
Eliňizi ýüregňize goýuň siz:
Size söýgi bilen ýözlenýän günlem
Sözlerimi kesä çekmän söýüň siz.

Söýüň meni – ähli erki hem durky
Bilen size tarap ýollar çekeni.
Ýeke özüň söýüp ýörseň elmydam
Birazajyk agyr düşjek ekeni.

Söýüň meni – siziň sadyk guluňyz,
Soňra menden size galar şeýle paý.
Men size bahasyz serpaý ederin, -
Şalaryň elinden gelmejek serpaý.
(sah. 17)
*****

Sungat


Sungat diýmek näme?
Bilýärmisiňiz?
Ele alýarlar-da ýiti keseri,
Lokga daşyň ähli artyk bölegin
Ýonup, döredýärler ajap eseri.

Artykmaçlyk – duçmanydyr sungatyň.
Tygşytly bolanda, beýikdir nama.
Men pikirmi bir söz bilen aýdýarkam,
Ol ýerde üç sözüň geregi näme!

Tälim almaň dagdan inen sillerden,
Tälim alyň Wolgalardan, Nillerden.
Kemlik adamyny bezänok welin,
Artykmajam boljak bolmaň illerden.

Gyz öňünde artyk söze daýanma,
Söýgä söz gerek däl, gerekdir ynam.
Söýme Watanyňy gursagňa urup,
Eneňi söýşüň dek söýüber onam.

Sungat diýmek näme?
Bilýärmisiňiz?
Bu sowala sada jogap bermeli.
Biz herimiz – özümiziň zergärmiz,
Mydam özümizi ýonup ýörmeli
(sah. 302)
*****

Seni söýdüm...
Seni söýdüm. Söýüp bir gez beýgeldim.
Seni söýdüm. Has giňedi bu dünýäm.
Öz ýeňles gylygma gazaply boldum.
Öz durmuş ornuma indi düşünýän.

Adamlara has ynamly garadym.
Ýeňiş bilen tamam boldy gözlegim.
Kyn günlerde medet berdi kalbyma
Jadyly däl – seniň ynsan gözleriň.

“Kim men?” Jogap tapman şu günlere çen,
Seni söýüp kimdigimi bildim men,
Ýeňil gopdum başyňdaky öýme dek,
Diýdim: “Ejiz bu dünýäde söýmedik!”

Seni söýüp, göz ýetirdim bir zada:
Kynçylyk ýok,
Ejizlik bar dünýäda.
(sah. 106)

قیام رهایی بخش تورکمنها؛ نگرش به آن از دو منـظـر

آقمیرات گورگنلی
کاندیدادی علوم تاریخ
goliarne@yahoo.com

«ای حـقـارت بیـلـن بـاقـان بـیـزلـره
مجاز بـیلیـپ منکر بولما سؤزلره» ه
ماغـتیمغـولی

:ترجمه

،«ای آنکه به چشم حقارت برما می نگری
.بر خود مجاز مدان که منکر حقیقت شوی»
مختومقلی شاعر ملی تورکمن

اخیرا در سایت "برای یک ایران" مقاله زیر درج گردید. به نظر میرسد نویسنده این مقاله از تاریخ و فرهنگ مردم تورکمن اطلاع کافی ندارد. به همین خاطر جهت روشن شدن اذهان وی و امثال ایشان مجبور شدم جوابیه زیر را به زبانی که به آن تعلق ندارم بنویسم ه

:اینک بخشی از مقاله ایشان
تيرداد بنکدار http://www.foroneiran.com/index.php/article/more/494/
زمینه های پیدایش بحران قومی در ایران
Tue 25 09 2007 - 10:47

... در پی سقوط نظام شاهنشاهي ايران در اين تاريخ و فراهم شدن زمينه براي آزادي عمل کمونيستها و گروههاي نوپاي قوم گرا, بحران قومي جديدي در کشور آغاز شد. ... و به اين ترتيب گروههاي کمونيست ايراني بار ديگر دوشادوش گروههاي قوم گراي تجزيه طلب عليه وحدت ملي و تماميت ارضي ايران جنگيدند ه
**********************************

!منظر نخست
آقای بنکدار آیا هیچ از خود پرسیده اید که چرا بعداز سقوط رژیم منحوس، وابسته و دیکتاتور محمدرضا زمینه برای آزادی عمل کمونیستها و بقول شما "گروههای نوپای قوم گرا، بحران قومی جدیدی" در کشور آغاز شد. آیا جنابعالی نمی دانید که رژیم وابسته شاه به هیچ یک از گروههای سیاسی، حتی مذهبی نیمه مخالف خود اجازه "جنب خوردن" نمی داد. من امیدوارم که شما اینها را با مطالعه تاریخ معاصر ایران می دانید و لزومی به تکرار آن نیست ه

"گروههای نوپای قوم گرا"یی را که بدان اشاره کردید سابقه مبارزاتی چندین دهه را بدوش می کشند. باز هم تأکید میکنم که تاریخ معاصر ایران را نه از دیدگاه حاکمیت، بلکه از بطن مبارزاتی ملل تحت ستم مضاعف تورکمنها، آذربایجانیها، عربها، کردها و بلوچها، قشقایی ها و... مطالعه بفرمایئد. اینک در این منظر بنده مختصری از تاریخ مبارزاتی تورکمنها را در یکصد سال اخیر به قضاوت شما و شماگونه ها قرار می دهم ه

ملت تورکمن در جریان انقلاب مشروطه(1905) در کنار مشروطه خواهان و دوش بدوش آنان مبارزه کرد. مورخی بنام ابوالحسین نوایی در کتاب «اسناد تاریخی وقایع مشروطه- ص 86» خویش سندی را از مشروطه خواهان استرابادی می آورد که در آن گفته شده: «مگر می شود از ترکمنهای وحشی عقب ماند» که در واقع پیشگام بودن انقلابیون تورکمن را نسبت به سایرین در منطقه نشان می دهد. در نتیجه تلاش انقلابیون مشروطه خواه تورکمن بود که "انجمن ایالتی و ولایتی" در مجلس مؤسسان تصویب و به تورکمنها و دیگران اجازه میداد که چندین نماینده به مجلس بفرستند ه

باز این تورکمنها بودند که پیشگامتر از دیگران برعلیه دیکتاتوری رضاخانی علم مبارزه را برداشتند. تورکمنها از اواخر دوره احمدشاه قاجار برعلیه سیاست استعماری روس و دست نشاندگان مرکزنشین آنان مبارزه مسلحانه ای را آغاز کردند(اشاره به جنبش رهایی بخش تورکمنها بین سالهای 1925-1917) و در این راه قربانیان زیادی را تحمل کردند. اعلام جنبش جمهوری خواهی برعلیه استبداد شاهی نشان دهنده مانیفست پیشرفته ملت تورکمن و نشانگر آزاد اندیشی آنان در حدود یکصد سال پیش است که جنابعالی انرا "ماقبل مدرن" یا بقولی دیگر عقب ماندگی ملت ما عنوان می کنید که بدور از انصاف است. (در باره جنبش جمهوری خواهی تورکمنها می توانید به کتابهایی نظیر "ترکمنهای ایران نوشته بی بی رابعه لوگاشوا و نیز جنبش رهایی بخش ترکمنهای ایران بقلم دکترهمت آتایف که هر دو اثر بفارسی نیز ترجمه شده همچنین روزنامه های دوره رضاخانی و مذاکرات مجلس مراجعه نمایئد) ه

بعداز سرکوبی وحشیانه جنبش جمهوری خواهی تورکمنها که 20 سال پیشتر از جنبش آذربایجان و کردستان شروع شده بود- باز ملت ما از پای ننشست. زندانهای رضاشاهی مملو از مبارزین تورکمن بود، اعدام انقلابیون تورکمن چون حاجی حان اوغوزی و شکنجه بزرگمردانی چون سیوری و ... نتوانست آرمان آزادیخواهی ملت مارا خفه کند. در گروه معروف "53 نفر" انقلابیونی چون آنه قلیچ بابایی حتی بمدت بیشتری از احسان طبری به زندان محکوم شدند ه

بعداز خیانت رضاخان به اربابان انگلیسی اش و چاپلوسی برای هیتلری ها، وی با خفت و زاری از ایران تبعید شده و بدستور انگلیسها به ناکجا آباد ژوهانسبورگ انداخته میشود. این بار فضای جدیدی برای مبارزین ایرانی از جمله تورکمنها بوجود می آید. تورکمنها به اداره املاک شاهی حمله کرده و انتقام غصب زمینهایشان را از درباریان می گیرند چرا که اداره املاک شاه تمامی زمینهای کشاورزی آنها را غصب و بنام اعوان و انصار و درباریان بخشیده بود. تورکمنها برای اعاده فرهنگ ملی شان اقدام به نشر روزنامه بزبان مادریشان می کنند و اولین بار روزنامه "تورکمن سسی= صدای ترکمن" منتشر می شود ه

در سالهای 1327-1320 جنبش ملی- دموکراتیک تورکمنها به اوج خود میرسد. پیشگامان جنبش نه تنها برای رهایی تورکمنصحرا، بلکه برای دموکراتیزه کرده کل ایران علم مبارزه برداشته علیه حکومت ارتجاعی قوام السلطنه برپا می خیزند، در متینگ های گنبدقابوس از قیام مردم آذربایجان دفاع میشود (در این باره می توانید به اسناد سازمان اسناد ملی ایران رجوع نمایئد). رژیم محمدرضا با کودتای ساختگی سوء قصد بجان شاه در دانشگاه تهران به تعقیب و آزار انقلابیون سراسر کشور از آنجمله تورکمنها می پردازد. مبارزینی چون غایب بهلکه (مسئول کمیته ایالتی حزب توده ایران) دستگیر و تحت شکنجه قرار می گیرند. بالاخره انقلابیون تورکمن چاره را در مهاجرت دیده به کشور تورکمنستان پناهنده می شوند، که خود داستان طویلی دارد. با کودتای 28 مرداد سال 1332 و حاکم شدن جو ترور در ایران بار دیگر مبارزین بیشماری از تورکمنصحرا روانه زندان می شوند که از بین آنها مبارزی بنام نورمحمد قرینجیک در زندان ستمشاهی از پای در می آید ه

رژیم غاصب پهلوی در غصب زمینهای کشاورزی تورکمنها جنون وار به مسابقه می پردازد. انگاراز باباشان ارث رسیده باشد، از درباریانی که یک قران ارزش نداشته گرفته تا ژنرال های ستاره بدوش نوکر صفت شب و روز بین تهران و گنبدقابوس در سفر بوده هریک سعی در غصب مرغوب ترین قطعه اراضی داشتند (رجوع کنید به کتاب: مسئله زمین در صحرای ترکمن. نوشته دکتر منصور گرگانی). بلایی که نماینده مخصوص و تام الاختیار شاه در گرگان، گنبد و بجنورد تیمسار سرلشکر منصور مزینی در منطقه بر سر مردم تورکمن آورد و جنایاتی که مرتکب شد، مثنوی هفت من است. قیام زنان و مردان روستاهای عطا آباد، پیراواش، آنبار اولوم علیه غاصبان و لشکرکشی تیمسار کمال به صحرا و کشت و کشتار وی هنوز از اذهان مردم رخت نبسته. دلال پوست و روده همدانی(آذری) بنام محمد فاریابی حتی مراتع و قبرستانهای اطراف روستاهای ساریجه، پشمک ... را غصب و بزیر شخم در می آورد. ساواک نیز با هاری تمام عیار به سرکوب مردم تورکمن می پردازد. کوچکترین اعتراض با گلوله و زندان مواجه می شد. در پایئز سال 1350 ساواک در حدود 30 تن از مبارزین تورکمن را دستگیر و تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار می دهد. جوانان انقلابی ما نیز خشم خویش را در منفجر کردن مجسمه ستمشاهی در میدان مرکزی گنبد به نمایش می گذارند ه

و بالاخره روزهای هیجان و اوج حرکت گسترده و سراسری برعلیه دیکتاتوری شاه و سقوط "ظل الله" ، "خدایگان شاهنشاه آریامهر" و پیروزی انقلاب اسلامی. این بار نیز تورکمنها پیشگامتر از دیگران به رفراندوم تحمیلی «آری یا نه» ج. اسلامی نه گفتند چرا که هنوز قانون اساسی تدوین نشده و حقوق ملیتها مشخص نبود ه

جناب آقای بنکدار! این واضح است که هر گروه سیاسی بدنبال به کرسی نشاندن ایده خود و جذب طرفدارانی جدید است. این بود که فدایئانی که پیش از انقلاب با مبارزین تورکمن همچون شهیدان توماج و واحدی در زندان آشنا بودند، به تورکمنصحرا آمده دفاتر خود را باز می کنند. آنها از قیام گسترده تورکمنها در باز پسگیری زمینهای غصب شده شان پشتیبانی کرده صدای حق طلبی ملت ما را در سراسر ایران گسترده می کنند و در نتیجه این مبارزات بود که تورکمنصحرا به «سرزمین شوراها» موسوم گردید. و اینبار جانیان تهران نشین با دو بار حمله هوایی و زمینی به صحرا، گندمزاران را غرق در خون انقلابیون کردند. و باقی قضایا را انشاءالله از حفظ بلدید. اگرنه می توان به قیام سال گذشته مردم اوقلی دپه در برابر یورش وحشیانه نیروهای سرکوب ویژه اعزامی را می توان به آن افزود. بگذریم ه

آقای بنکدار! آیا دلیلی می توانید ارائه نمایئد که جنبش ملی- دموکراتیک ملت تورکمن تجزیه طلبانه بوده و تورکمنها علیه تمامیت ارضی ایران جنگیده باشند؟ آیا تورکمنها می خواستند از ایران جدا شده به تورکمنیستان بپیوندند؟ آیا سندی، مدرکی، نقشه و پلانی از تورکمنها در این باب در اختیار دارید؟ اگر دارید لطفا ما را نیز از دیدن آن دریغ نفرمایئد. اگر ندارید لطفا از روی تخیل قلمفرسایی نکنید چرا که اتهمات رژیم اسلامی و حامیان شوونیست وطنی و غیر وطنی آنان در این خصوص علیه ملت ما کافی است ه

! منظر دوم

: مرقوم فرمودید

«اين بلواها در ترکمن صحرا ديري نپاييد. از جمله علل آن نيز بايد به قليل و كم شماربودن جمعيت تركمن و فقدان گرايشات تجزيه طلبانه در ميان آنان، ساختار اجتماعی عشیره ای و ماقبل مدرن ترکمنها و همچنین واكنش به موقع دولت ... اشاره كرد» ه


جناب آقای بنکدار! بلوا در لغتنامه فارسی هرج و مرج و آشوب بوده و معنی دیگر آن آنارشی است، یعنی بی هیچ علتی شورش و غارت و چپاول راه انداختن. آیا قیام مردمی ملت تورکمن بلوایی بیش نبود، آیا در آن هیچ آرمان انسانی و دموکراتیک مطرح نگردید؟ اگر این چنین بود چرا مورد حمایت وسیع گروههای انقلابی سراسری واقع شد. اگر جنبش ملی ملت تورکمن این قدر در بین توده ها گسترش نداشت چرا رژیم هراسان و شتابان نه یکبار بلکه دوبار به سرکوبی آن اقدام کرد؟ آیا ایجاد شوراهای دهقانی و باز پسگیری زمینهای مصادره ای و کشت شورایی آن شورش بی هدفی بود؟ آیا بنیانگذاری اتحادیه های دهقانی و گردآوردن شوراهای دهقانی در آن (در حدود سیصد اتحادیه دهقانی تأسیس گردید) بلوای گروهی جنون پرست هرج و مرج چی بود؟ آقای بنکدار لطفا با انصاف باشید و به خیزش عمومی ملت تورکمن توهین نفرمایئد. ملت تورکمن از شعوری آنچنان برخوردار است که فرق بین بلوا، آنارشی و تعیین سرنوشت خود بدست خویش را بفهمد. جنبش مردم تورکمن نه تنها در منطقه بلکه در کل ایران از آنچنان محبوبیتی برخوردار بود و هست که برخی از خانواده ها در شهرهای مختلف بعداز بشهادت رسیدن توماج و یارانش اسم نوزادان خویش را توماج نامگذاری کردند و من بشخصه چند نفر از آنها را می شناسم ه

اشاره کردید که علت دیر نپایئدن این «بلوا» را در قلیل و کم شمار بودن جمعیت ترکمن و واکنش به موقع دولت ... الحق دست مریزاد. گیرم مردم تورکمن ساکن ایران نه چندین میلیون حتی چندین صدهزار باشد، آیا حکومت مرکزی باید بخود حق دهد که خواسته های انسانی آنان را که تنها و تنها از طریق مسالمت آمیز مطرح شده بخاک و خون بکشاند؟ با این حساب شما اگر جمعیت تورکمنها زیاد می بود، حتی خواست آنان ناحق هم باشد- یعنی اگر زور مقاومت داشته باشند، می توانست دیرپا باشد. نخیر دوست گرامی. تنها جنبشی می تواند پایدار باشد که اولا برخاسته از بطن توده های مردمی باشد ثانیا آن جنبش عادلانه باشد. مگر تاریخ غیر این را اثبات کرده است؟

و اما با دلیل دومتان یعنی «واکنش به موقع دولت» موافقم. دولت مرکزی آنچنان به موقع در سرکوبی ملت ما اقدام کرد که واقعا مرحبا! لحظه ای از طرح نقشه و پلان حمله و توطئه علیه نیروهای پیشگام تورکمن غافل نماند و بالاخره با شکار ناجوانمردانه رهبران جنبش انقلابی ملت تورکمن توماج، مختوم، واحدی و جرجانی ضربه ای کاری بر پیکر جنبش جوان ملت ما فرود آورد و بعداز آن خلخالی جلاد با ایجاد بیدادگاههای فرمایشی در گنبدقابوس حکم اعدام فرزندان رشیدمان را صادر کرد ه

دلیل سوم ناپایی جنبش ملی تورکمنها را «فقدان گرایشات تجزیه طلبانه در میان آنان» بیان کردید. این سخن جنابعالی با حرفهای چند سطر پیشترتان که «گروههای کمونیست ایرانی بار دیگر دوشادوش گروههای قوم گرای تجزیه طلب» در تناقض است. بالاخره نفهمیدیم ما تورکمنها تجزیه طلب هستیم یا خیر. لطفا آقای بنکدار تکلیف مارا روشن بفرمایئد ه


!و اما لپ کلام، بقول تورکمنها "گپ ینگ توممک یری"

دلیل دیگرعدم دیرپایی جنبش تورکمنها را «ساختار اجتماعی عشیره ای و ماقبل مدرن ترکمنها» مرقوم فرمودید ه

آقای بنکدار! شما در یکجا جنبش تورکمنها را نوپا و در جای دیگر این جنبش را حرکتی تجزیه طلبانه و در جای دیگری نیز فقدان تمایلات تجزیه طلبانه ارزیابی فرموده اینگ نیز به ملت ما القابی چون ساختاری عشیره ای، ماقبل مدرن (بخوان عقب مانده) می دهید. چه بگویم قلم در دست شماست. هرچه دل تنگت بخواهد بگو. ولی تحمل شنیدن جواب آنرا نیز داشته باشید ه

ذکر عناوینی نظیر عشیره، قوم چیزی جز کوچک و خوار شمردن ملت تورکمن با سابقه تاریخی چندین قرن نمی باشد. چرا عنوان ساختگی "ملت ایران" که ماهیت عینی ندارد رایج می شود ولی نوبت بما که میرسد از عنوان ملت بودن محروم می شویم. هر بچه دبستانی می داند که "ایران" نه نام ملت نیست، بلکه نام واحد جغرافیایی است که در آن ملل گوناگونی زندگی میکند. رژیم محمدرضا نیز برای خوار شمردن از تورکمنها گاه- گاهی با عناوینی چون "عشایر و مرزنشینان غیور" یاد میکرد ه

در اصطلاح اتنوگرافی پروسسه تکاملی ملت از کلان/تیره- طایفه به قوم و عشیره وابسته به یک کلان و سپس خلق می باشد. بنظر جنابعالی آیا تورکمنها از قرنها به این طرف هیچ نوع رشدی نکرده همچنان درجا زده و از عشیره و کلان به درجه ملت شدن نرسیده است؟ اگر ما تورکمنها به این درجه نرسیده باشیم، پس در ایران کدامیک از گروه اتنیکی به این مقام شامخ رسیده است؟ پس مفهوم "ملت ایران" چگونه توجیه میشود. نکند فارسها ملت هستند و دیگران نظیر تورکمنها "ساب ملت/ زیر ملت" هستند. آیا خود جنابعالی به این تئوری ورجاوندها و دیگر نظریه پردازان شوونیست معتقدید؟ نمی دانم، جواب شما هرچه باشد بخودتان مربوط است ولی بنده در این منظر اشاره مختصری در باره ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فهنگی تورکمنها دارم، شاید کمکی باشد در روشن شدن این مقوله ه


:ساختار سیاسی ملت تورکمن

تورکمنها در طول تاریخ حیات شان وقایع مهم وسرنوشت ساز را در « قورولتای/کنگره» هایشان به بحث مشورت گذاشته و تصمیمات اتخاذ شده را سرداران به اجرا در می آوردند. نمونه اخیر چنین قورولتای بزرگ در سال 1924 میلادی در روستای امچلی (نام این روستا را رضا شاه به بناور و جمهوری اسلامی به سیمین شهر تغییر داد) برگزار گردید. در این کنگره عظیم و سراسری نمایندگان منتخب از سراسر تورکمنصحرا گرد آمده به اولتیماتوم تسلیم شدن رضاشاه "نه" گفته آمادگی خویش را برای دفاع از سرزمین خویش اعلام کردند. بعداز اشغال سرزمین ما توسط تهران تمامی پدیده سیاسی منجمله شوراهای ریش سفیدان، قوانین حقوقی مربوط به عقد و ازدواج و ارث و غیره منع گردید ولی با تمامی این احوال ملت تورکمن به آسانی تسلیم اراده فردی و مستبدانه یک حاکم نمی شود ه

آقای بنکدار! حق بدهید کجای این سیستم ماقبل مدرن است؟ در کجای ایران سیستمی پیشرفته تر از این موجود بوده و هست که ما آنرا الگوی خویش قرار دهیم؟

:ساختار اقتصادی ملت تورکمن

تا زمان یورش رضاخان به سرزمین ما، تورکمنها تحت سیستم اقتصادی ویژه خویش زندگی میکردند؛

الف: کشاورزی- زمین واقعا مال کسی بود که روی آن کار میکرد. نه سندی در کار بود، نه اداره املاک و مستغلات. زمین خدا را کشت میکردند، درو میکردند در خرمنگاه عمومی گرد می آوردند و جشن گندم/ اوراق بایرامی برپا میکردند و عروسیهای سالیانه را برگزار میکردند. در تورکمنصحرا مانند سایر نقاط ایران خان و فئودال حاکم بر سرنوشت جان و مال و ناموس مردم نبود. اصلا خانخانی و صاحب زمینهای بی و حد حساب شدنی در کار نبود و کسی دست خان را نمی بوسید تا اجازه دهد برای پسرش زن بگیرد. با اشغال سرزمین ما این سیستم نیز منسوخ گردید و زمینهای آباء و اجدادی ما توسط بیگانگان غارت گردید و تورکمن عملا به عمله ای در ملک خویش مبدل گشت ه

ب: دامداری- از رکن دیگر و اساسی اقتصاد تورکمنها دامداری است. مراتع وسیع در اختیار شورای قبائل بود و هرکسی قانع به محدوده خویش بود. تولیدات دامی مازاد نظیر کره، پوست و پشم با همسایگان معاوضه میشد و انسانها انسان وار زندگی میکردند. با یورش وحشیانه تهران به سرزمین ما این سیستم نیز واژگون گشت. تورکمنها مجبور به تخته قاپو و یکجانشینی گردید، دامداری آنها نابود گشت، مراتعشان غضب گردید. از ژنرالهای بزدل دربار گرفته تا دلال پوست و روده همدانی(آذری) بنام محمد فاریابی مثل لاشخور بجان زمینهای کشاورزی ما افتادند. بعد زابلی ها را آوردند و اینک نیز کردهای خراسان با حمایت رژیم مراتع مراوه تپه و آن حومه را به جولانگاه خویش در آوردند. حالا تورکمن، خود در سرزمین خویش بدنبال چراگاه چه زجرهایی که نمی کشد ه

ج: تجارت- بنابه گواهی سیاحان اروپایی که در یکصد سال اخیر از سرزمین تورکمن عبور کردند نشانه های بالایی از رشد تجارت تورکمنها را تصدیق کردند. تورکمنهای حاشیه دریای خزر چاههای نفت در اختیار داشته و محصول آنرا به بندر انزلی و آستراخان روسیه صادر میکردند (رجوع شود به کتاب سفرنامه ملگونوف روسی و مکنزی انگلیسی که هر دو بفارسی نیز ترجمه شده است). تجارت ماهی، نمک و خاویار سود فراوانی داشت و تورکمنها آنرا با مهارت و البته با صداقت انجام می دادند. هم تاجران انزلی و استرابادی هم آستراخانی به درست گویی و صداقت تورکمنها اقرار کردند. ولی با اشغال سرزمین ما توسط تهران تجارت ما نیز متوقف گردید. با بسته شدن مرز ایران و شوروی بازرگانان و تاجران تورکمن ورشکست گردیدند. از دیگر عمده محصولات تجاری تورکمنها فرش بود که آنهم به لطف! مرکزنشینان قدغن و صدور آن به بازارهای جهانی ناممکن گردید. با اجازه مستقیم رضاشاه دولو نامی از تهران آمده امتیاز ماهی و شیلات از آن خود کرد و از آن تاریخ تاکنون دست تورکمن از ماهیگیری و تجارت مربوط به آن قطع گردید. هرسال اداره حفاظت گارد شیلات چندین تن از جوانان تورکمن را به بهانه قاچاق ماهی به گلوله می بندد ه

:ساختار اجتماعی ملت تورکمن

جامعه تورکمن از آنچنان دینامیسم و پویایی برخوردار بوده و هست که می تواند خود را همگام با تحولات عمومی هماهنگ نموده،با فنومنهای جدید به آسانی آداپته/سازگار میشود. جامعه ما، جامعه سیالی است که تحرک از وجه مشخصه آن می باشد. چرا که تورکمنها همیشه بدنبال مکانها و چیزهای نو بودند. جامعه ما ایستا وساکن نیست و این خصلت عمومی سبب رشد ایده های نو در میان ما گشت ه

در جامعه تورکمن خانواده رکن اساسی بشمار میرود. که در آن برخلاف جامعه شناسان ایرانی که جمعیت ما را پدرسالار نشان می دهند برابری حقوق مرد و زن در آن بعینه مشخص است. بگذارید چند مثال از گذشته مان برایتان بیان کنم ه

در حاشیه شرق دریای خزر تورکهای ماساگت/ماساژت یا بقول هرودت گون/هون زندگی میکرد رهبر آنان زنی بنام تومار بود (هرودت آنرا توماریس ذکر میکند) کورش هخامنشی قصد تسخیر سرزمین آنها می کند و با لشکری گران بدانجا روانه میشود. تومار پسر خود را نزد کورش فرستاده و وی را از این کار برحذر میکند. ولی شاه آزمند هخامنشی نه تنها به نصیحت تومار گوش نمی کند بلکه پسر وی را که بعنوان سفیر نزد وی آمده بود را ناجوانمردانه بقتل می رساند. تومار با خود عهد میکند که کورش را از خون سیراب نماید. جنگی سهمگین در میگیرد سپاهیان کورش شکست خورده خود وی اسیر میگردد. تومار سر بریده کورش را در مشک خون گذاشته می گوید: «تو که از خون دیگران سیراب نشدی، مگر از خون خودت سیراب شوی». تورکمنها بعنوان احترام و زنده نگهداشتن یاد این شیرزن نام وی به گردنبند دادند. (تومار یکنوع گردنبند وزین زنانه است) ه

آقای بنکدار فکر می کنید که شاهزاده تومار خانم بعد از اینکار جسد کورش را به سگان خواهد داد یا اینکه او را عزت و اکرام به پاسارگارد خواهد فرستاد تا با احترام دفن شود. آیا در تخت جمشید در آرامگاهی که به سبک یونانی ساخته شده فکر می کنید کورش خوابیده باشد؟ من چنین فکر نمی کنم ه

بگذریم. در کتاب «شجره تراکمه» نوشته ابوالغازی بهادر خان(به گمانم به فارسی نیز ترجمه شده باشد) نام شش زن از اوغوزان تورکمن ذکر میشود که به مقام شاهی رسیده اند. باز این اوغول بخت زن بگنچ خان (داز) بود که به مردانی که در شورا مردد بودند که آیا محمدحسن خان قاجار(نزد تورکمنها بعنوان پناهنده زندگی میکرد) را به فرستاده نادر افشار بدهند یا نه، روسری خود را می انداز و می گوید: «حالا که مردان ترسو هستند بهتر است روسری بر سر کنند، ما زنان جواب نادر را خواهیم داد» (رجوع کنید به: تاریخ ایران سعید نفیسی) در ماری (مرو) گلجمال خان، سرکرده کل این نواحی بود که با اشغال سرزمین تورکمن توسط روسها بخصوص بعداز سقوط گوک دپه مقام وی از ایشان گرفته می شود. از این نمونه ها در تاریخ باشکوه تورکمن زیاد است. هم اینک نیز زنان تورکمن در خانه از آزادی عمل کامل برخوردارند، اتفاقا زنان تورکمن بیشتر از مردان حافظ آداب و سنن جامعه هستند. به آنان همچون زنان فارس که تا همین اواخر قـفل ناموسی می بستند، نمی آویختند. (درباره حفظ ناموس زنان اوغوز/ تورکمن مراجعه بفرمایئد به کتاب سفرنامه ابن فضلان). گویا در این باب سخن به درازا کشید ه
در شهر کومیش تپه (که در زمان رضاشاه بعنوان تحقیر ما آنرا به گاومیشان/گمیشان تغییر دادند) برای اولین بار آسیاب موتوری نصب و به منازل برق کشیدند. مردان به سبک اروپایئان لباس پوشیدند، منازل دارای حمام بود و در خیابان احدی گدایی نمی کرد(به نقل از سفرنامه رضاشاه به مازندران). سبک بناها و آرشتکت و معماری ساختمانهای مسکونی- که هنوز هم برخی از آنها برپاست- هرغریبه ای را به حیرت می اندازد ه

:ساختار فرهنگی ملت تورکمن

بگواه تاریخ و بنابه سنگ نوشته های اورخون و ینی سیی (ناحیه ای در شرق قیرقیزستان) تاریخ تورکمنها بیش از هفت قرن است. اگر مختصر نگاهی به تشابه زبانی سومریانی که از این منطقه به بین النهرین (بین دو نهر دجله و فرات) مهاجرت کردند نام خویش را به آنجا دادند (سو+ مر= میان دو سو/آب) و تورکمنها بیاندازید، آن وقت بیشتر به قدمت ملت ما پی خواهید برد. حماسه گیلقامیش با افسانه های کنونی تورکمنی که در آن بدنبال زندگی جاودانه هستند/آب حیات تقریبا یکی است. کتیبه هایی که باستانشناسان چینی از منطقه تورفان یافتند و نیز سالنامه های چینی دلائل مستندی از گذشته باشکوه تورکمنها بیان میکنند. تا زمان حمله مغولان کتابخانه های غنی در سرزمین تورکمن از آنجمله در مرو وجود داشت. رصدخانه ها و مراکز علم و نجوم... دانشمندانی چون ابن سینا، ابوریحان البیرونی، ابوسعید ابوالخیر مأنه ای (مهنه در فارسی) و فارابی... همگی نشان از تمدن درخشان ملت ماست. و بالاخره شاعر و اندیشمند بزرگ شرق دولت محمد آزادی و پسر عالمش مختومقلی که هر دو با اشعار خویش از یکسو به نورانی شدن فرهنگ ما کمک کردند و از طرف دیگر نان دربار نخورده به انتقاد شدید از خونخواری نادر افشار پرداختند... و اینک نیز تعداد اندیشمندان، عالمان و شاعران ما اگر از دیگر ملل ساکن ایران بیشتر نباشد، کمتر نیست ه

حال انصاف دهید آقای بنکدار! کجای جامعه ما «عشیره ای و ماقبل مدرن» بوده و هست؟

24 September, 2007

Ahmedinežada Kolumbiýa uniwersitetinde (دانشگاه) berlen baha

Ahmedinežad, Nýu Ýork-da Kolumbiýa uniwersitetiniň gurnan Dünýa liderleri Forumunda studentler we professorlar agzalaryna ýüzlenip çykyş etdi.

Universitetiň rektory Li Bollinger, Ýahudylaryň (ýewri) قتل عامینی gyrylşyny / (هولوکاست، واقعه کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم) ret eden Eýranyň prezidentine: «Ýa sen utanmaýan bir prowokator/ تحریکچـی, ýa-da haýran galmaly derejede sowatsyzsyňyz» - diýdi.

Bollinger üstesine, Ahmedinežady dar düşünjeli, zalym bir diktator hökmünde tanatdy.
(BBC- Türkçe bölümi) (Türkmençä geçiren A.Gürgenli)
(http://www.bbc.co.uk/turkish/news/story/2007/09/070924_ahmedinejad_columbia.shtml)

20 September, 2007

Mahmyt Kaşgarynyň “Diwanu-lugat-et-türk” sözlügi

XI asyr dilçisi Mahmyt Kaşgarynyň terjimehalyndan doly maglumat ýok. Ol kitabynyň sözbaşynda özüniň kakasynyň adynyň Husaýyndygyny we Husaýynyň hem Muhammediň ogludygyny belläp geçýär. Kitabynyň jildiniň daç ýüzünde bolsa Mahmut Kaçgary diýlip ýazylýar. Şuňa seredeniňde ol gelip çykyşy boýunça Kaçgar şäherinden bolmaly bolýar. Emma Mahmudyň özi aslynyň Kaçgardandygyny hiç ýerde görkezmeýär. Mahmut Kaçgarynyň “Diwanu-lugat-et-türk” sözlügi 466-njy hijri ýylynda ýazylypdyr. Bu sene milady ýylynyň 1073-1074-nji ýyllaryna gabat gelýär. Mahmut Kaşgary bu sözlügi ýazmagygnyň sebäbini kitabynyň başynda şeýle gürkezýär:
„Men Buhara ymamlaryndan we ýene bir Nişapurly ymamdan ygtybarly söz eşitdim. Olaryň ikisi-de özlerindäki delillere esaslanyp, allanyň resuly, goý oňa allanyň alkyşy we salamy bolsun, adyndan şeýle rowaýat etdiler, gürrüň berdiler: Ol, ýagny pygamber kyýamat şertlerini we ahyr zaman alamatlaryny we oguz türkmenleriniň meýdana çykyşy, olaryň häkimiýeti eýeleýşi we ahyr zaman pitneleri hakynda ýatlanda, gürrüň edende, şeýle diýdi: „Türk dilini öwreniň çünki olaryň mülki, ýagny patyşalygy uzyn, uzak bolar.“ Eger bu gürrüň dogry bolsa-da, dogry bolmasa-da onuň jogapkäri olaryň özüdir, şeýle bolanda ony türk dilini öwrenmek wajyp bolup durýar. Eger ol rowaýat dogry bolmasa ony, ýagny türk dilini öwrenmegi akyl makullaýar. Men olaryň, türkleriň ýurtlaryny, obalaryny gezdim, agtardym, olaryň sözlerini we kapyýalaryny ýygnadym, saýlap, seçip aldym. Bular türk we türkmen-oguz we çigil, ýagma we gyrgyz boýunçadyr.“

R. Rejebow. Gadym türkmen edebiýaty. Aşgabat. 1991, sah. 188-189.


Bu nakyllar http://www.canimablama.com/showthread.php?tid=410 alyndy we häzirki zaman türkmen diline geçirildi.

1. Abçi neçe al bilse, aýyg ança ýol bilir. (1. 63) (1. 33)
Awçy näçe al (hile) bilse, aýy şonça ýol biler.
2. Aç ebek, tok telek. (1. 387)
Aç howlugar, dok haýal bolar (iýer).
3. Açyglyg er şebük karymas. (1. 147)
Barly är (adam) çalt garramaz.
4. Aç ne ýemes, tok ne temes. (1. 79)
Aç näme iýmez, dok näme diýmez.
5. Agylda oglak togsa, arukda oty öner. (1.65)
Agylda owlak dogsa, ýap boyunda oty öner (her kim öz nesibesi bilen dogulýar diýen manyda.)
6. Agyz ýese, Köz uýadur. (1. 55)
Agyz iýer, göz utanar.
7. Alymçy arslan, berimçi syçgan. (1. 75) (1. 409)
Aljagyna arslan, berjegine (borjuna) syçan.
8. Alyn arslan tutar, küjün syçgan (köşgük, oýuk) tutmaz. (III. 412)(II. 289)(1. 81)
Al (hile) bilen arslan tutular, guýç bilen syçan (nazar, pikir) tutulmaz.
9. Alp çerikde, bilge tirikde. (1. 388)
Batyr ýigit goşunda, bilimli meýlisde (özüni tanadar).
10. Alp erig ýawrutma, ykylaç arkasyn ýagrutma. (1. 139)
Ýigidi taşlama, ýürük atyň arkasyn ýara etme.
11. Alplar bilen uruşma, begler bilen turuşma. (1. 182)
Batyr ýigitler bilen uruşma, begler bilen jedelleşme.
12. Alp ýagyda, alçak çoguda. (1. 41)
Batyr ýigit ýagy çozanda (belli), gorkak köp ýerde (belli).

JADYLANAN MILLET

Ýazan: A. Gürgenli

Biri bar eýdi, biri ýok eýdi mawy asmanyñ astynda jennete meñzeş türkmen ilinde Alla tagaladan başga Gaýgysyz diýen adyl bir soltan bar eýdi. Onuñ Erkin diýen bir ogly bar eýdi. Bu oglan batyr hem pälwan bir yigit bolup ýetişgeç. Geplände il agzyna añk bolardy, ýörände dabanyndan ot çykardy, nagra dartanda daglar titrärdi. Arslan ýürekli Erkin agzybir ilatynyñ sayasynda duşmanlaryna gün bermän, iýenlerini awy, geýenlerini mawy eýläp, gündüzlerini giyjä öwrerdi.
Günlerde bir gün zalym duşmanyñ aksakgallary, molla-müftüleri bir ýere üýşüp, Erkiniñ mähnetinden dynmak üçin kel kellelerini gaşap, agyr oýa batyp, oña duzak gurmagyñ ýollaryny agtarýarlar. Ahyry birisi: "Pars han, sen gyzyñy Erkine berjek diýen bahana bilen ony galaña çagyrt, şo ýerde hem başyny kes, şeýtmeseñ başga alaç ýok" diýýär. Onuñ bu maslahatyny goldan Pars han gaty şat bolýar.
Pars hanyñ näçe ýyldan bäri äre barman oturan, esräp ýören gelşiksiz edrenç, dişleri çüyrän, saçlary düşen ”Jebriýe” diýen garry gyzy bar eýdi, ine, şol gyzy berip, Erkiniñ aýagyny duşaklamagy niýet edinýärler.
Ertesi Pars han dört ýana çapar gönderip, galama-gala sökdürip: "Han owadan gyzyny äre berýär, ol kimi halasa şoña berjek hem-de ol ýigidi öz mirasdüşeri, ýerine patyşa etjek" diýp jar çekdirip, ala galmagal turuzýar. Jebriýäniñ çüýrük dişlerini taýy görülmedik hünji sadaplar bilen bejerdip, saçlaryny atyñ guýrugynyñ gyllary bilen örüp bezeýärler, adyny bolsa ”Farsiýa” üýtgedýärler.
Günlerde bir gün eýdip-beýdip Erkin begi Pars hanyñ galasyna getirýärler. Onuñ aýagynyñ astyna haly düşeýärler. Ýomakçy soýtarlar Erkini öwüp: "Pähäy, bu ýigide kyrk gyz gurban bolmuş" – diýip, ýañsylaýarlar. Erkin galada göwnüniñ islän keýpini edip, iýip-içip geziberýär. Emma ol ýany bilen öz ilinden alyp gelen çöreginden günde bir döwüm iýmegi unutmaýar. Pars hanyñ galasyna gaýtmazdan öñ, Atasy: "Oglum, bu çörek seni hanyñ pis niýetinden gorar, ol saña tükeniksiz hem ýeñilmez güýç berer" – diýenmiş.
Indi habary kimden alaýly, Erkin begiñ ilinden alaýly.
Erkiniñ ýurtdan çykyp gidenini eşiden Ors han derhal Pars hana çapar ýollap, şu mahal bu ýeri talamagyñ amatlydygyny ýatladýar. Ikisi, iki ýandan Erkin begiñ topragyny talap, il-ulusyny gyryp, ýurdy öz aralarynda paýlaşýarlar.
Niýetine ýeten Pars han, begenjinden donuna sygman, uly toy tutup, süñk dosty Ors hany toýa çagyrýar. Oña, aýry-aýry ýurtlardan basyp alan mallaryndan nökerlerine bol-bol serpaý ýapýar.
Ine, Ors han, Pars hanyñ toýuna bu wakanyñ yz ýany goşulyp durşy eýdi. Olar şerap doly bulgurlaryny öz ýeñişleri üçin galdyrýarlar. Ors han, dosty Pars hanyñ toýuna heý-de eli boş gelermi? Ol ýanyndaky kiçiräjik sandykdan henize deñiç görülmedik ajaýyp bir togalak çüýşäni çykarýar-da: "Ine, bu-da menden Farsiýa gyzymyza sowgat" diýýär. Pars hanyñ gözleri ýyldyr-ýyldyr edip, howlugyp elini çüýşä uzadanda, Ors han çaltlyk bilen onuñ elini yzyna itip: "Ýok, jan dost, bu aýylganç howply ýaragdyr, güýçli partlaýjydyr, ony nesip bolsa Erkiniñ ýurduna ýumurtga togalap, ýer bilen ýegsan etjek günümiz ulanarys, onýança töweregiñden syr ýaly sakla" – diýip, berk sargaýar.
Bu arada Pars han hem onuñ aksakgallarydyr molla-müftüleri Erkini öldürjek günlerine, hem-de ony niçik öldürjeklerini maslahatlaşýarlar. Olar Erkiniñ Farsiýanyñ köşgüne barjak gijesi üstüne elleri gylyçly jellatlary ibermegi niýet edýärler. Köşkde jellatlary gizläp goýýarlar.
Gyzyñ saraýyna giren Erkiniñ gözi hyzmatçy çorylaryñ içinde bir gyza düşüp, huşy başyndan uçýar. Ol Farsiýa däl-de hyzmatkär gyza garşy ýöräberýär. Bu gyz türkmen ilinden ýesir alnyp gala getirilen "Aýa sen dogma, men dogdum" diýdiren görkana gyzlardan birisi eýdi. Ol-da Erkinde öz dogduk iliniñ alamatyny görüp tanyşlyk berýär, şol bada-da köşgüñ içinde gizlenip duran jellatlar Erkine garşy topulýarlar. Türkana gyzyñ şeýle owadanlygyndan huşy başyndan giden Erkin onuñ sesine gaýta özüne gelip duşmanlarynyñ üstüne arslan bolup towusýar, köşgi hem galany olaryñ başlaryna ýumurýar, janlaryny jähenneme iberýär. Erkin bilen Türkana gyz weýrana öwrülen galanyñ harabalarynyñ arasynda gezip, Pars hanyñ jan çüýşesini tapyp, ony ýere urup döwýär, şonda öñlerinde uly bir derweze peýda bolup, Erkin, Türkanany Gyratyñ ardyna alyp: "nirdesiñ dogduk ilim? " – diýip ugraberýär.
Erkin şähere girenda ýurtda ençeme üýtgeşikligiñ bolandygyny añýar. Bir topar adamyñ irkilşip, bir gözlerini ýumup, eýlekisinem zordan açyp, ysgynsyz sesler bilen gürleşýändiklerini, añyrrakda bolsa ýene bir toparyñ ownuk zadyñ üstünde bir-birleri bilen ýakalaşyp durandygyny, garawullaryñ bolsa günälini däl-de günäsizi tutup äkidýändigini görüp, gaty geñ galýar. Ençeme ýyllap il gaýgysyndan başga gaýgysy bolmadyk, şonuñ üçinem Gaýgysyz adyny alyp, adyllykda höküm süren han Atasynyñ ýerine bolsa Pañmyrat tagta çykanmyş. Ana, onsoñ Erkin atasynyñ ýanyna baryp nämäniñ nämedigini soranda, Atasy:
"Oglum, birisi Pars hanyñ galasyndan ýyldyrawuk bir çüýşe getirdi, her kim ony aljak bolup janserek boldy, bir-birini öldürmek diýersiñmi, şugullamak diýermisiñ, binamysçylyk diýermisiñ, aý garaz, ýagşylyk ýat bolup, bu ile erbetlik bary ornaşyp gitdi. Olary hernäçe agzybirlige çagyrsamam, meni diñlän bolmady. Iki ýüzli hilegär wezirim Pañmyrat bu ýagdaýdan peýdalanyp, özüne howandar tapmak üçin çüýşeden isläne bir gyýylçak berip, adamlary jadylap başlady, şeýdibem ýurdiñ täç-tagtyna eýe boldy. Indi haçan hem nädip bu tilsimi çözüp, jadylanan halky oýaryp bolarka" - diýip, gözlerinden sil kimin yaş akdyryberdi.
Ýagdaýa göz ýetiren Erkin, garşydaky belent dagyñ üstüne çykyp, şähere seredip, çuñ oýa batdy. Ol, halkynyñ şeýle agyr güne duçar bolandygyna gaty tukat bolup, ýüregi agzyndan çykara gelip, gam derýasyna gark boldy. Ana, onsoñ ruhy teninden uçup, özi-de ullakan bir daşa öwrülip ýatyberenmiş. Mundan günler, aylar, ýyllar ötýär. Köçeden barýan ýaşuly ene-atalar ogrynça: "Hanha seret, Gaygysyz Atamyzyñ ogly Erkin beg dagyñ üstünde otyr" - diýip, balalaryna dagyñ üstünde garalyp görünýän äpet daşy görkezýärler.
Erkin beg bolsa şol ýerden gözi ýaşly, bagry başly öz iline seredip iliniñ çekýän jebir-jepasyna bagryny ýakyp otyr.

18 September, 2007

Hormatly Türkmen 2

Hormatly Türkmen 2, siziň soragyňyza (turkmen2: nähili irandaki türkmenlere kanada gelmäge ýol bar?) jogap gözläp bir ýere ýüz tutuldy, ýöne heniz jogap gelmedigi üçin Kanadanyň emigratsiýa (mohajerat) edarasynyň çatgysyny ýerleşdirýäris:
Iňlis dilde - http://www.cic.gc.ca/english/index.html
Franse dilde - http://www.cic.gc.ca/francais/index.html

Fars dilde şu ýerden hem belli derejede maglumat alyp bilersiňiz:
http://www.canadajoon.blogfa.com/cat-2.aspx

14 September, 2007

شوونیست- فاشیست رژیملره بیرلشن ملتلر قوراماسیندان تأزه بیر یومروق

نیویورک - بیرلشن ملتلر قوراماسی نینگ باش آسسامبلیاسیندا،(شورای امنیت سازمان ملل- ده) 143- دن قاوراق دولـتده یاشایان 370 میلیون یرلی ایلاتینگ (ایندی یتسلرینگ - بومیان) حاق- حقوقینی قوراماق باراداقی جارناما سسه قویولدی. قرار قبول ادیلدی، یؤنه، کانادا، آمریکانینگ بیرلشن اشتاتلاری، استرالیا و تأزه زلاندیا اونگا قارشی سس بردیلر. اولار: "دولت ایشگأرلرینی و حکومت اورگانلارینی سایلاماق باراداقی سس بریلشیگه یرلی حالقلارینگ غاتناشدیریلیپ بیلینمه جگینی آیدیپ گلیأرلر. شئیله لیک بیلن بو جارناما بارادا 20 یئل قاوراق دوام ادیپ گلیأن جدلینگ سونگونا چیقیلدی. اوندا یرلی حالقلارا اؤز اقباللارینی اؤزلری کسگیتلمأگه، یرآستی و یراوستی بایلیقلاریندان و توپراقلاریندان اؤزلریچه پئیدالانماغا هم- ده بئیله کیلر بیلن دنگ حقوقلی یاشماغا حقوق بریلیأندیگی اؤنگه سوریلیأر
(14 September 2007)
خبری یوللان: آقمراد گرگنلی

Kerim gurbannepesow - "Dostluk çemeni"

Kerim gurbannepesowyň "Türkmenistan" neşiryati tarapyndan 1986-njy ýylda çap edilen "Dostluk çemeni" terjimeler kitabyndan 2 sany goşgy:

Musa Jelil (Tatar şahyry)

Iň soňký aýdymym

Uzaklara seredýärin:
Dag-düz, asman - giden giňlik,
Meniň weli ýatan ýerim
Hem aňkap dur
Hemem tümlük.

Ak ganatly bir guşjagaz
Pasyrdap ýör al-asmanda.
Men weli elim gandally
Ýatyryn porsy zyndanda.

Gyzylja gül gök meýdanda
Atyr ysyn saçyp otyr.
Musa bolsa çyg zyndanda
Läbikli suw içip otyr.

Ýaşamak nähili süýji!
Ne ajap ömri adamyň!
Men weli häzir ölmeli,
Bu aýdym -
Soňky aýdymym.

Awgust, 1943 ý.
(sah. 280)

*****
A. S. Puşkin (Rus şahyry)

Ýadymdan çykanok şol täsin pursat:
Geldiň-de gaşyma gülgün jemally,
Gaýyp bolduň gitdiň misli alamat,
Tämiz gözelligiň genisi ýaly.

Namut hasratlaryň ezýetin sorup
Gopgunly, şowhunly galagoplukda,
Seniň eziz keşbiň düýşüme girip,
Näzik sesiň ýaňlanypdy gulakda.

Ýyllar ötdi. Gaý-tupanlaň owsuny
Dargatdy ýüregmiň öňki hyýalyn.
Unutdym men seniň näzik sesiňi,
Ýatdan çykdy seniň täsin jemalyň.

Çolalyda, bendiligiň tozunda
Asuda uzalyp güneşsiz günler,
Tirkeşdi-de geçdi yzly-yzyna
Ylhamsyz, söýgüsiz, gözýaşsyz günler.

Soň ýene täzeden oýandy ýürek:
Ýene peýda bolduň täsin jemally,
Ýene-de göründiň bir alamat dek,
Tämiz gözelligiň genisi ýaly.

Ýaňadan nur saçdy ömrümiň ýoly,
Ýene gaýdyp geldi tagamly günler,
Söýgüden, durmuşdan, gözýaşdan doly,
Muhabbetden doly, ylhamly günler.

(151-152 sah.)

08 September, 2007

Kawus diňi


Kawus diňi, gögi dilen gupbaňy,
Kim dikeldip, kimler boldy gurbany?
Dik kamatyň epmän dursyň horlanyp,
Ýyldyzlara, gara dere goranyp.
Ýeke gözüň ýöne ýerden seretmez,
Ýöne bolsa halyk ony döretmez.
Kirpikleriň bir birini tanaman,
On asyrlap heý durarmy garaman?
Seredýärsiň töwerege güzere
Alajyň ýok kylaý diýseň çözere.
Goşa sütem ýürek bagryň ýakyp dur
Halk arzuwy, taryh saňa bakyp dur
Meň şekim bar kerpiç diýseň göwräňi
Sen basyrýaň kerpiç bilen döwrany.
Bu toprakdan näçe arzuw uçandyr
Göz alnyňda näçe ýyldyz öçendir
Wah! Aýtsana name üçin dymýarsyň?
Dymar bolsaň meýdana nä gelýärsiň?
Unudamok sen hem geldiň meýdana,
Hormat edip seni ýasan ynsana.
Ýüzlerçe ýyl oklar deşdi teniňi
Gana bulap goýdular dik seriňi.
Gamly gözüň arzuw odun öçürmän
Çydanypsyň arzuw guşun uçurman
Hasratly göz dikilip dag serine
Şol bakyp dur günüň dogjak ýerine.

Abdyrahman, 1988ý.

Elhenç jenaýata 19 ýyl boldy

Eýranyň “Welaýat Fagyh” režiminiň amala
aşyran elhenç jenaýatyna 19 ýyl boldy

19 ýyl mundan öň Eýranyň “Welaýat Fagyh” režimi elhenç jenaýaty amala aşyrdy. 1988-nji ýylyň tomsynda bütin Eýranyň türmelerinde otyran syýasy tussaglardan 5000-e golaýy ýok edildi. Elbetde onda gurban bolanlaryň, atlary, sany we haýsy günä üçin şeýle jeza berlendigi henize çenli anyk däl.
Ol ýylyň (1988) tomsynda, ýurdy berbat ediji uruş syýasaty puja çykyp, Homeýni “zähär jamyny” başa çekenden soň, parahatçylygy söýyän Eýran halkynyň gözüniň odyny almak üçin, gös-göni onuň buýrugy we režimiň başga ýolbaşçylarnyň gatnaşmagy bilen şeýle jenaýat amala aşyryldy. Bu jenaýaty diňe faşistleriň “Aşweýts” (rusça=Освенцим, Iňlisçe=Auschwitz, farsça=آشویتس) ölüm lagerlerinde bolan jenaýatlar bilen deňeşdirip bolar. Bu gün Eýran halkynyň öňdebarjy güýçleri tarapyndan “Milli Pajyga” güni diýip atlandyryldy.
Bu şum wakadan 19 ýyl geçdi, režimiň ýolbaşçylary bu elhençligi ýaşyrjak bolýarlar, emma hakykatyň kä bir bölekleri Eýran halkyna we dünýä köpçüligine äşgär boldy.
1988-nji ýylyň tomsynda, Homeýni “Birleşen Milletler Guramasynyň Howpsyzlyk Şurasynyň” 598-nji belgili kararyny kabul etdi, ol ylalaşyk “zähär jamyny” içip, millete garşy syýasatynyň netijesinde emele gelen galagoplykdan (krizisden) çykmak üçin, we halkyň demokratiýa- azatlyk ugrundaky hereketiniň öňüni almak maksady bilen türmelerde bu şum planyny amala aşyrdy.
Ol syýasy tussaglaryň işleri öň sudlarda (dadgahlarda) seredilip olara ýyl kesilipdi. Olaryň bir topary bolsa aklanypdylar, emma olar diňe öz ynamyndan ýüz öwürmän, “toba nama” (puşman hatyny) ýazmadyklary üçin türmede saklanyp galypdyrlar. Syýasy tussaglaryň hemmesi ýene bir gezek “inkwizisiýa” (dünya garaýyş-pikir barlama) toparyna çagyrylypdylar, emma olar oňa baş egmän, öz ynamlaryndan, pikirlerinden we dünýä garaýyşlaryndan ýüz öwürmänligi üçin, olara ölüm jezasi berildi. Bu jenaýat hiç hili kanuna, hukuga, adamkärçilige we ahlaga gabat gelmeýär. Režim şu güne çenli ol şehitleriň nirede topraga tabşyrlandyklarny ýaşyryp gelýär.
Biz bu wakany ýadymyzdan çykarmaly däldiris. Ondan sapak almagymyz we tejribe gazanmagmyz gerek. Sebäbi, şu güne çenli hem režim şol syýasatyny dowam etdirip gelýär.
Şol şehitleri ýatlap, olaryň ýolyny dowam etdirjegmize äht baglaýars. Türkmen weblagy hem bütin öňdebaryjy we göreşjeň güýçler bilen bir hatarda, hemme “milli pajyganyň” gurbanlarnyň maşgalalaryna we ýakyn garyndaşlarna raýdaşlyk bildirýär. Bu jenaýaty amala aşyranlary halka aýan edip, olaryň degişli sudlarda (dadgahlarda) jogapkärçilige çekilmegini talap edýär.

Ýazan: Köpetdag

03 September, 2007

Orhon-ýeniseý ýazgylaryndan mysallar

"Gadym türkmen edebiýaty" - R. Rejebow
Aşgabat, "Ylym", 1991ý.


Okalşy ________________ Manysy
1. An öz Inençu _______ An Öz Inençu
2. ýyl An öz Inençu ___ Ýyl An Öz Inençu
3. Tarduş Kul Çur _____ Tarduşly Kül çur bilen
4. Besbalyka baryr ____ Bäşbalyga bararys
5. myz anta kutlug ____ Goý ol ol ýerde kutly, bagtly
6. bolzun _____________ bolsun.
(sah. 316)


Okalşy ______________________ Manysy
1. Ýylan ýyl onunç aýka _____ Ýylan ýyly, onunjy aýda
2. Inöz Inençü Bes balyka ___ Inöz Inençü beşbalyga
3. Baryr men a...t gelp _____ Men gitjek
4. Kut bolzun aly bar. ______ Kutly bolsun, alyp bar, äkit.
(sah. 317)

02 September, 2007

Gadymy Türki elipbiiý



Şu tablitsa (جدول) (jädwäl)- 1969-njy ýylda Leningradda çap bolan "Древнетюркский словарь" (Gadymy Türki Sözlük)-dan alnyp goýuldy.

1-nji sütün tertip nomeri
2-nji sütün GTS-däki harplary aňladýan sesler
3-nji sütün Orhon-ýeniseý belgileri (harplary)
4-nji sütün Arap belgileri (harplary)
5-nji sütün Uýgur belgileri (harplary)

ДТС (Древнетюркский словарь) = GTS (Gadymy Türki Sözlük)

--------------------------------------------------------
* Ulaldyp görmek üçin her suratyň üstüne basyň.
--------------------------------------------------------

Türkmen şahyry Şeýdaýy – 18-nji asyr

Bu goşgular Aşyrpur Meredow tarapyndan çapa taýýarlanyp "Ylym" neşriýatynda Aşgabat – 1978 ýylda çap bolan Şeýdaýynyň eserleriniň ýygyndysyndan alyndy.



Gözel ýigrim bäş

Şeýle gulaga ýakymly,
Sözledim, gözel ýigrim bäş;
Niçe owazy çekimli,
Yzladym, gözel ýigrim bäş.

Bu gün ornuň boldy belli,
Bul amanat telli-pelli,
Ösdürip şol güne çenli,
Gizledim, gözel ýigrim bäş.

Arzuw edip, ýetebilmen,
Görünip dur, tuyabilmen,
Maly-dünýä satabilmen,
Yzladym, gözel ýigrim bäş.

Ýedisinden owaz çykyp,
On sekizin tartar çekip,
Üç müň ýaşda ömrüň ýakyp,
Geçirdik, gözel ýigrim bäş.

Matam, mersiýe, Şakandy,
Ýazyp geçmiş niçe bendi,
Okyp ýat ederler şindi,
Seni yzlap, gözel ýigrim bäş.

Şeýdaýy diýr, bar beterler,
Seniň üçin ýas tutarlar,
Bu wagyt kem-käs tutarlar,
Ýiter sen, gozel ýigrim bäş.
(Sah. 48-49)



Saýran tillerim

Arap, Ajam her bir zada goşuldy,
Sanly düzgün bilen saýran tillerim;
Kem-kem özün çekip, ýoga daşyldy,
Indi din öýünde haýran tillerim.

Biri bar diýr, nämedigin bilenok,
Bagt uklap,köňül çagyň bolanok,
Ýalbarýarys bize görnüp gelenok,
Biri bar salgymna ýortan tillerim.

Hiç milletiň gulagyna ýokanok,
Dogry diýsem, zamanama ýakanok,
Kemin ýazsam, doly many çykanok,
Güň bolupdyr şindi saýran tillerim.

Çistan bilen bir dilegi içerde,
Goýup ýazsam, anda açylmaz perde,
Dilim ýarylypdyr, galmyşam derde,
Ýene-de gelermiň her ýan tillerim.

Näler sanyň aldym jüzler dolduryp,
Okuw açyp, her millete bildirip,
Bu gün indi pelek seni öldürip,
Kuraanyň astynda çüýrän tillerim.

Şeýdaýy diýr, kelam, mantyk eyesi,
Indi ony hiç kim gelmez diýesi,
Arap dili boldy sözler güýesi,
Dartyşyp dört ýana süýrän tillerim.
(Sah. 49-50)

Hat alyşmak üçin özüňize dost ýa pikirdeş tapynyň!

خط آلیشماق اؤچین اؤزینگیزه دوست یا فکردش تاپینینگ
Munuň üçin özüňize gyzykly tema we e-mail adresiňizi ýollaň. Siziň hatyňyzy okap siziň pikirdeşiňiz ýa-da dostlaşmak isleýän size hat ýollar.
مونونگ اؤچین اؤزینگیزه قیزیقلی موضوع و ایمیل آدرسینگزی یوللانگ. سیزینگ خطینگیزی اوقاپ سیزینگ فکردشینگیز یا-دا دوستلاشماق ایسله یان، سیزه خط یوللار
*********************
Taryh, edebiýat we ýaşlar hakda. --> turkmen.ca@gmail.com
*********************

EcoNews RSS Feed

آفتاب

ایرنا: خبرگزاری جمهوری اسلامی

خبرگزاری مــهر

DW-WORLD´s Persian Homepage

BBCPersian.com | صفحه نخست

BBC News | World | UK Edition

CBC | World News

The Globe and Mail - World News

Яндекс.Новости: Главные новости

Rambler Mass Media: Главные новости

Sözlük سـؤزلـؤک

اؤز اویـلانـیـپ تـاپـان تـازه سـوزلـریـنـگـیـزی بـیـزه یـولـلانـگ
Öz oýlanyp tapan täze sözleriňizi bize ýollaň.
**********************************************************
söz .............. düşündiriş ......................... parsça ............ rusça .............. iňlisçe
_______________________________________________________________________________
mysal مثال :
-----------
adam .......... kişi .................................. مرد، نفر، کس ........ человек ............. person

,;